..............................!

این شعر رو توی یه نامه دادم به ..... اون موقع از دستش خیلی عصبانی و ناراحت بودم ... !

 

اما اون دیگه نیست ...!

 

رفت...

 

عشق دو پهلو...!

 

برو ای دختر پالان محبت بر دوش !

 

ديده بر ديد ه ی من مَفکن و نازم مَفروش...

 

من دِگر سيرم ... سير.

 

بخدا سيرم از اين عشق دوپهلوی تو پَست...

 

تف بر آن دامن پستی که تو را پروردسرت..

 

کم بگو جاه تو کو ؟مال تو کو؟. برده ی زَر

 

کهنه رقاصه ی وحشی صفت، زنگی خَر...

 

گر طلا نيست مرا . تُخم طلا .... مردم من..

 

زاده ی رنجم و پرورده ی  دامان شرف...

 

آتش سينه ی صدها تن دلسردم من...

 

دل من چون دل تو  صحنه ی  دلقک ها نيست...

 

ديده ی مسخره ی خنده ی چشمک ها نيست...

 

دل من مامن صد شور و بسی فرياد است...

 

ضربانش جرس قافله ی زنده دلان...

 

طپش طبل ستم کوب ستم کوفتگان...

 

چکش مغز زدنيای شرف روفتگان...

 

تک تک ساعت  پايان شب بيداد است !

 

دل من ای زن بدخت هوس پرور پست...

 

شعله ی آتش شيرين شکن فرهاد است!.

 

حيف از اين قلب .از اين  قبر طرب پرور درد

 

که به فرمان تو تسليم تو . جانی کردم!

 

حيف از آن عمر  که با  سوز شراری جانسوز

 

پايمال هوسی هرزه و آنی کردم....

 

در عوض با من شوريده چه کردی؟ نامرد

 

دل به من دادی نيست؟

 

صحبت از دل مکن  اين لانه ی شهوت دل نيست!

 

دل سپردن اگر اين است .که اين مشکل نيست!

 

هان بگير اين دلت از سينه فکندم بدر

 

ببرش دور. ببر..

 

ببرش تحفه ز بهر پدرت! گرگ پدر

نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:پست,خیانت,عشق دو پهلو,برو ای دختر پالان ,,,,ساعت 10:55 توسط Mohsen XVI| |


Power By: LoxBlog.Com